صفحه اصلی > تاریخچه و دانستنی : ۵ فکت درباره عصر محوری

۵ فکت درباره عصر محوری

ممکن است خود را “مدرن” یا حتی “پست مدرن” تصور کنیم و راه‌هایی را برجسته کنیم که در آن زندگی‌های امروزی ما به‌طور اساسی با زندگی اجدادمان متفاوت است. ممکن است فناوری را در آغوش بگیریم و آن را در زندگی روزمره ادغام کنیم. ممکن است به نگرش‌های جدید در مورد مذهب اشاره کنیم یا بر معنویت و بهزیستی تأکید کنیم، حتی بگوییم که “معنوی هستیم، نه مذهبی”. اما روش‌هایی که ما خودمان را درک می‌کنیم و نحوه ارتباطمان با جوامع خود و دنیای به طور کلی، درست بیش از دو هزار سال پیش در مرحله اساساً دگرگون‌کننده، خلاقانه و مبتکرانه تاریخ بشر که اکنون عصر محوری نامیده می‌شود، شکل گرفت.

5 فکت درباره عصر محوری

عصر محوری چه بود؟

عصر محوری (که عصر محور نیز نامیده می‌شود) دوره‌ای است که تقریباً همزمان در بیشتر مناطق مسکونی جهان، نظام‌های بزرگ فکری، فلسفی و مذهبی که بعدها جامعه و فرهنگ بشری را شکل دادند، ظهور کردند—از جمله فیلسوفان یونان باستان، متافیزیسین‌ها و منطق‌دانان هندی (که سنت‌های بزرگ هندوئیسم، بودیسم و ​​جینیسم را بیان کردند)، زرتشتی‌گری ایرانی، پیامبران عبری، “صد مکتب” (به ویژه کنفوسیوسیسم و ​​دائوئیسم) چین باستان…. اینها تنها برخی از سنت‌های محوری نماینده هستند که در آن زمان ظهور کردند و ریشه گرفتند. این عبارت توسط روانپزشک و فیلسوف آلمانی، کارل یاسپرس، ابداع شد، که اشاره کرد در این دوره تغییری – یا چرخشی، گویی بر روی یک محور – از دغدغه‌های عمدتاً محلی به سوی تعالی وجود داشته است.

“تعالی” به چه معناست؟

این اصطلاح به معنای واقعی کلمه “فراتر رفتن” است. به گفته فیلسوف و جامعه‌شناس کانادایی، چارلز تیلور، در مورد “انقلاب” عصر محوری در اندیشه بشری در مورد جهان، “فراتر رفتن” معانی متعددی دارد. از جمله آنها می‌توان به تغییر به تفکر در مورد کیهان و نحوه عملکرد آن به جای بدیهی دانستن نحوه عملکرد آن، ظهور تفکر مرتبه دوم در مورد راه‌هایی که انسان‌ها حتی در وهله اول در مورد جهان فکر می‌کنند و آن را می‌شناسند، و رویگردانی از صرفاً راضی کردن خدایان قبیله‌ای یا شهری (که تیلور آن را “غذا دادن به خدایان” توصیف کرد) و به سوی گمانه‌زنی در مورد سرنوشت بشریت، در مورد رابطه انسان با کیهان، و در مورد “خیر” و چگونگی “خوب” بودن انسان‌ها اشاره کرد.

اگر همه اینها تقریباً همزمان اتفاق می‌افتاد، آیا نتیجه‌گیری‌ها یکسان بود؟

متفکران عصر محوری اصالت زیادی از خود نشان دادند و در عین حال شباهت شگفت‌انگیزی در مورد دغدغه‌های نهایی خود نشان دادند. متفکران هندی به این فکر افتادند که کارما، اثرات باقی‌مانده از اعمال گذشته، تأثیر مستقیمی بر زندگی انسان دارد و آنها راه‌حل‌هایی را برای چگونگی رهایی انسان (موکشا) از تأثیرات کارما پیشنهاد کردند. در یونان باستان، سقراط نمونه‌ای از متفکرانی بود که بر استفاده از عقل در بررسی بی‌وقفه حقیقت تأکید داشت، و شاگردش افلاطون (به‌طور بحث‌برانگیز پدر فلسفه غرب) بینش استادش را در نظریه‌پردازی در مورد چگونگی ارتباط جهان هستی روزمره و جهان ابدی ایده‌ها اقتباس کرد. متفکران چینی که در تلاش برای متحد کردن پادشاهی و جلوگیری از جنگ داخلی بودند، در مورد “راه” مناسب (دائو) برای جامعه بشری بحث و مناظره کردند. برای مثال، پیروان کنفوسیوس استدلال می‌کردند که دائو شامل ترویج یک تمدن انسانی است، در حالی که پیروان متفکرانی مانند ژوانگزی، دائو کیهانی را به عنوان راهنمای زندگی در نظر می‌گرفتند. پیامبران عبری به این دیدگاه رسیدند که خدای ملت خود، اسرائیل، خدایی است که آسمان و زمین را آفرید و سرنوشت همه مردم را شکل داد. سنت زرتشتی‌گری (که به نام زرتشت [نام فارسی زرتشت] نامگذاری شده است) تاریخ بشر را به عنوان یک عالم صغیر از مبارزه کیهانی بین خیر و شر و هر زندگی انسان را به عنوان یک زندگی مداوم از مبارزه برای انتخاب خیر بر شر تصور می‌کرد. با این حال، در همه موارد، متفکران نماینده خود را به عنوان ارائه راه‌حل‌هایی برای سؤالات و مشکلات زندگی نه تنها برای خود یا حتی برای فرهنگ خود، بلکه برای کل بشر می‌دانستند. هرچقدر هم که تحقیقات آنها محلی و خاص سنت آغاز شده باشد، دغدغه‌های آنها جهانی، حتی جهانی بود.

چه زمانی همه اینها اتفاق افتاد؟

این اتفاق تقریباً در هزاره اول قبل از میلاد رخ داد. محدوده تقریبی تاریخی که یاسپرس ارائه کرد از ۸۰۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰ قبل از میلاد بود. از اواسط قرن بیستم، برخی از محققان تاریخ‌های اولیه تری را برای چهره‌های “محوری” مانند زرتشت پیشنهاد کرده‌اند (که ممکن است کمی قبل یا حتی پنج هزاره قبل از عصر محوری زندگی کرده باشد). علاوه بر این، حتی آن دسته از شخصیت‌ها – مانند بودا، کنفوسیوس و سقراط – که ممکن است با اطمینان بیشتری در محدوده زمانی یاسپرس قرار بگیرند، لزوماً در یک زمان دقیق یا در مجاورت نزدیک یکدیگر زندگی نمی‌کردند. میزان وجود تبادل ایده‌ها در فواصل جغرافیایی فقط قابل حدس و گمان است.

آیا ممکن است دوباره یک عصر محوری رخ دهد؟

شاید اکنون در آستانه یک عصر محوری جدید باشیم. شکی نیست که فناوری به طور اساسی راه‌هایی را که مردم، هم به صورت فردی و هم جمعی، زندگی خود را می‌گذرانند، با فرهنگ تعامل می‌کنند، ارتباط برقرار می‌کنند و دنیای اطراف خود را درک می‌کنند، تغییر داده است. در همین حال، اشکال فردی از دینداری و معنویت، به ویژه از زمانی که ادیان نهادینه شده سنتی از اواسط قرن بیستم در بسیاری از کشورهای صنعتی کاهش عضویت و برجستگی داشته‌اند، رایج‌تر شده‌اند. برخی از محققان نگرانی‌هایی را در مورد پیامدهای این تغییرات “مختل کننده” برای جامعه و فرهنگ بشری، به ویژه با توجه به روند سکولاریسم در بسیاری از کشورها، ابراز کرده‌اند. برخی دیگر امید و حتی اطمینان ابراز می‌کنند که دوره تحول بعدی زندگی بشر به همان اندازه دوره قبلی پر جنب و جوش و خلاق خواهد بود.

منبع: britannica

برچسب ها :
پست های مرتبط

این کشور ناشناخته بیشترین تعداد هرم‌ها را دارد

بسیاری از مردم نمی‌دانند که تمدن‌های باستانی دیگری نیز وجود دارند که…

همه چیزهایی که باید در مورد پارک های ملی و ایالتی ردوود بدانید

مجموعه‌ای از چهار منطقه حفاظت شده در شمال کالیفرنیا، محل سکونت سکویای…

چه چیزی آتش‌سوزی‌ لس‌آنجلس را اینقدر مهیب کرد؟

هارل دور و فین اوبرایان سه‌شنبه شب در حال صرف شام در…

دی ۲۲, ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید